میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی