پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است