دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمشبی دفع صد بلا بکند
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت!
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد