ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام