سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را