سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد