ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت