آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم