مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است