شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست