میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی