ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام