مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده