بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات