غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات