ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را