ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند