بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟