ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد