موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...