ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است