وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز