همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
هنوز گرم مناجات و گریۀ عرفاتم
چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر