ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده