عید آمد و ما حواسمان تازه نشد
از اصل نشد اساسمان تازه نشد
اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بیپروا نکردی
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
گل و ترانه و لبخند میرسد از راه
بهار، سرخوش و خرسند میرسد از راه
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده