مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من