به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
بلبل چو یاد میکند از آشیانهاش
خون میچکد ز زمزمۀ عاشقانهاش
کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم
ساز غم گر ترانهای میداشت
آتش دل، زبانهای میداشت