ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟