فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
برخیز ای برادر و عزم مصاف کن
شمشیر کین جاهلی خود، غلاف کن
گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و، مگذار بگذرد
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود