این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
عصر یک جمعهٔ دلگیر
دلم گفت بگویم بنویسم
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد