مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم