سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد