کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟