آیینۀ وحی و آیت بیداریست
کارش همه دلنوازی و دلداریست
دل در حرم تو خویش را گم کردهست
یعنی عوض گریه تبسم کردهست
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
زانروز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین