چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست