همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته