انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست