آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید