عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟