کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت