درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست