خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی