بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست