خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده