آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست