سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست