رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو