رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری