رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری