گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری